آذربایجانین کؤچری­ کوردلر اوتوردوغو یئرلرده تورکجه آدلار

مهاباد (سویوخ بولاخ): آختاچی، آغلیان، آغ واتمان، آنا بولاخ، پیر ولی باغی، حاجعلی کندی، جاچی کند، خان کندی، دوه شهری، سیچان بولاخ، عزیز کند، شرف کند، قره آغاج، قره گول، قوری چای قیاق کندی، قلعه­جیق، کانی داغی، گول تپه، ملالر و …
بوکان: آغیرلی، اوچ تپه (آختاچی)، حصار بولاغی، داش کند، دنگیز، ساری قمیش، شهری کند، شیخ­لر، علی کند، قره­ کند، یئنگجه و …

تیکان تپه: ائرمنی بولاغی، آغ بولاخ، اورتا کند، ایلانی، ایونچی، تورکمان کندی، تیکان تپه، جان بلاخ، گول تپه، داش آغیل، درزیلی، ساری قمیش، قیشلاق، قیشلاق سفرلی، قلعه­چی قورموش، گوگ تپه، گول، یاس کند، یئنگی کند و …
تورجان: باغلیجا، بوغدا کندی، قارا گؤز، قوچاق و …
اسکی بغداد: آجی دره، باش بولاخ، باغچا، شاه گلن، قره ده، قره چیلان، قیزیل گونبذ، قلعه تپه، قلعه­جیق، قوزلوجه، مراغه و …
پیران: سوغانلو، قیزقاپان، قیز کسک و …
شهرویران: اسمعیل کندی، آغ بولاخ، اوزون دره، تازه کند، تکاب­لی­جا، توت آغاج، خاتون باغ، داش تئیمور (داش دمیر)، دلیک داش، قره بولاخ، قره داغ، قره قیشلاق، قیزآباد، قیز قلعه، قیزیلجا و …
قوروه: آجی چای کندی و …
بیجار:

ساققیز: آیچی، آیاغچی و …
سردشت­: گل کندی، آلان، اشکان و …
اوشنو: قره سقال، آغ بولاخ، ایسلاملی، ترسا بولاخ و …
مر گور: تازه کند، خلج، خلکان و …
صومای برادوست: ایشکه سو، تازه کند، قره نیسا، قاراقوش، غازان، قره آغاج، یئنگیجه، ایستی سو، حاماملی و …

قایناق:
فرهنگ آبادی­های ایران و فرهنگ جغرافیایی ایران و سایره­لر.

آذربایجان فولکلورو
(یکانات منطقه­سی منوقرافیاسی اساسیندا)
تألیف و گردآوری:
میر هدایت حصاری


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

چهارمین همایش ژئوماتیک و یکسان سازی نامهای جغرافیائی

محورهای همایش:
- نام خلیج فارس و دریای خزر در نقشه ها واسناد تاریخی
- اهمیت نامهای جغرافیائی در سرشماریهای جمعیتی، حوادث غیر مترقبه، ارتباطات و...
- فعالیتهای بین المللی یکسان سازی نامهای جغرافیائی
- نامهای جغرافیایی در نقشه های پوششی کشور ( گردآوری، ثبت وذخیره سازی)
- نامهای جغرافیایی تاریخی، میراث غیر ملموس بشری
- پایگاه نامهای جغرافیایی و فرهنگهای جغرافیایی
مهلت ارسال مقالات کامل: بیستم بهمن ماه هشتاد و شش
برگزاری همایش: 22-23 اردیبهشت 1386
www.ncc.org. ir
Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ایران آذربایجان‌یندا آدلارین ده‌ییشدیریلمه‌سی سیاستی‌نین تاریخی1



20/01/2008


سون واختلار ایراندا تاریخی آذربایجان آدلارینین ده‌ییشدیریلمه‌سی، ایش‌یئرلری آدلارینین فارسجا یازیلماسی مقصدیله گؤستریلن فشارلار گئنیش واکنش‌لره سبب اولوب.



بولود مهماندارلاری‌نین ژورنالیست مرتضی نگاهی ایله ایران آذربایجان‌دا آدلارین ده‌ییشدیریلمه‌سی سیاستی‌نین تاریخینه حصر ائدیلمیش مصاحبه‌نین بیرینجی بؤلومونو تقدیم ائدیریک.



Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

اِ - E


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

او - U


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

اؤ - Ü


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

أ - Ö


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ائ - ئ - I


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ای - İ


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

آ - ا - A


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ب - B


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ج - C


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

چ - Ç - Ch


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

خ - X - Kh


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

د - D


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ر - R


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ژ - J


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ش - Ş - Sh


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ط - ت - T


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ص- ث - س - S


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ز - ض - ظ - ذ - Z


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

غ - Ğ - Gh


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ع - Ə - A


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ف - F - Ph


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ق - Q


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ک - K


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

گ - G


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ل - L


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

م - M


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ن - N


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

و - V - W


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ه - ح - H


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

ی - Y


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

تغییر اسامی بومی – ملي ; آپارتاید قومی, نسل كشي فرهنگي

منبع: توپونیم لر
ضد تاریخ پان آریانیسم!

اکبر آزاد- فرزاد صمدلی

انتشار خبر تغییر اسامی تورکی جزایر دریاچه اورمیه توسط مسئولین وزارت آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی موجب بروز اضطراب محسوسی در بین آحاد جامعه کبیر آذربایجانی ایران بخصوص نخبگان و خبرگان فعال در امر فرهنگ و سیاست شده است.

تغییر اسامی بومی – ملي یک منطقه و تبدیل آن به نامهای غیر بومی و مطلوب قوم حاکم، طبق قواعد بین المللی به مثابه اعمال آپارتاید قومی و نیز انهدام فرهنگی اقوام غیر حاکم و یا بعبارتی نسل كشي فرهنگي تلقی می شود.

طی هشتاد سال گذشته مطابق شواهد متقن و اسناد محکم موجود، تغییر اسامی بومی مرسوم در ایالات تاریخی ایران بالاخص آذربایجان و دیگر مناطق تورک نشین کشور بصورت جریانی عامدانه و ظالمانه ادامه داشته و حتی در کمال تعجب پیروزی انقلاب پر امید اسلامی و انتقال حاکمیت سیاسی از مبلغین پندار« ایران آریایی» به مروجین تلقی «ایران اسلامی» قادر به توقف آن نشده است چرا که به نظر می رسد مبلغین فرضیه موهوم آریایی (یا توهم نژاد برتر آريا) همچنان دست اندرکار ترسیم خطوط فرهنگی و ... در کشور هستند.

اتهام تغییر اسامی جزایر دریاچه اورمیه اگرچه از طرف مسئولین آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی بصورت ناشیانه ای رد شده است اما اسنادی که در رسانه های اینترنتی منتشر شده حکایت از آن دارد که غریزه شوونیستی مغرضان پان فارسیست در تغییر اسامی بومی به حدی تحریک شده که مدیران دولتی یک سازمان قانونا غیرمرتبط و رسما غیر صالح در امر تغییر اسامی اماكن تاريخي نیز به خود جرات می دهند تا راسا در انهدام هویت هزاران ساله سرزمین کهن آذربایجان ایفای نقش کنند ، بدون آنکه احترامی به افکار عمومی و یا قوانین موضوعه خود قایل شوند!

اسامی جزایر تغییر نام یافته دریاچه اورمیه عبارتند از:

1- گوله گن داشي(1): کاکايي بالا2- گوله گن داشي(2): کاکايي ميانه3- گوله گن داشي(3): کاکايي پايين4- دوققوزلار(1): کفچه‌نوک5- دوققوزلار(2): کمان6- دوققوزلار(3): کنارک7- دوققوزلار(4): تير8- دوققوزلار(5): سروش9- دوققوزلار(6): بن10- دوققوزلار(7): تک11- کچل داشي: کَلسنگ12- گميچي تپه: کوچک تپه13- عموجانلار: گرز14- كول لوک تپه (يا گليك تپه): گريوه15- قاناچابا(1): گلگون16- قاناچابا(2): سرخ17- قاناچابا(3): مهران18- کمر(كيمئر) داغ(1): مشکين19- کمر داغ(2): زاغ20- کمر داغ(3): شبديز21- شاه سارانلي: مهر22- اوهون: ميانه23- ائششک مئيدانلار: ميدان24- گميچي(1): ناخدا25- گميچي(2): ناوبان26- گميچي(3): ناوي27- گميچي تپه بؤيوک: بزرگ تپه28- دنه لي: ناهيد29- آرپادره سي(1): جو دره30- آرپادره سي(2): جوين31- چات تپه: چاک تپه32- ساري تپه: زر تپه33- قيزيل کنگور(1): زر کمان34- قيزيل کنگور(2): زر گنگ35- ابوالقاسم داشي: زلرابه36- آغ داغ: سپيد37- قره آدا: سياوش38- شاهي: اسلامي39- سايين قالا: شاهين40- قيلينج ياغلي قره: شمشيران41- يانيقلي: آتش42- چاييرلي: آذر43- اردشه: اردشير44- ائششک داغي: اشک45- داش آدا: بردين46- علي ميرزه(1): برزو47- علي ميرزه (2): برز48- احمد داشي: بستور49- آغ مسته: بهرام50- ملا بؤرکو: پيشوا51- ياستي داش: تختان 52- ياستي آدا: تخت53- ياستي ياغلي قره: سياه سنگ
اما متاسفانه تجربه نشان داده است که گوش قدرتمندان در شنیدن صدای ملت بسیار سنگین است.

بعنوان مثال چندی پیش در سایتهای اینترنتی سندی منسوب به شورای عالی امنیت ملی منتشر شد که گویای مجموعه ای از راهکارهای نژاد پرستانه در راستای تغییر ساختار جمعیت بومی خوزستان و آذربایجان بود.صداهای اعتراض درمیان اعراب خوزستان بلند شد و ملت بصورت مسالمت آمیز خواستار توضیح گردید. اما جواب مخاطبان ملت چه بود؟!

...حوادث اخیر نشان داد که فقط باید بخدا پناه برد!

اگر چه سندیت موضوع مذکور از جانب مقامات مسئول موکدا تکذیب شد اما قطعا کذب بودن چنین شایعات و جعلیاتی را بايد در عمل و به عينه نیز به اثبات رساند. در واقع باید از یک سو به اعراب خوزستان نشان داد كه تركيب و ثروت جمعيت سرزمينشان به هم نخورده است و از سوی دیگر برای ترک آذربايجان ثابت كرد كه وطن تاریخی او در گسیل مهاجران مقام اول را کسب نکرده و روز به روز محرومتر نشده است!

اینکه چرا پس از آغاز حاکمیت طرفداران جریان به اصطلاح اصلاح طلب، هجوم پان آریانیستی مسئولین منسوب به دوم خرداد به هویت، تاریخ و زبان تورکهای آذربایجان و دیگر اقوام ایران (البته جز کردها)، بصورت تصاعدی افزایش یافته و حتی برخی از تئوریسینهای نژادپرست این طایفه سیاس، هر تورک هویت طلب را پان تورکیست و هر مهمان قورولتای قلعه بابک را تجزیه طلب نام نهاده اند مبین این حقیقت تلخ است که انقلاب عظیم مدنی عموم اقوام و ملل ایران( كه درانتخابات 5 ـــ 1374 مجلس پنجم در تبريز آغاز و در دوم خرداد سال 1376 به اوج خود رسيد ) به سرنوشتی همانند دیگر نهضتها و حرکتهای تاریخی مردم ایران گرفتار شده و در درون مثلث موهومات شوونیستی آریا پرستان، تلقیات فاشیستی تعهد مداران و فرامین توتالیتاریستی صاحب کرسیان نوکیسه تر حبس شده است.

آنهایی که خودسرانه در مناسبات خارجی، ایران را با نام ضد ملی پرشیا خطاب می کنند و یا به هنگام افتتاح رسمی مراکز دولتی، موسیقی غیر ملی مرز پرگهر را پخش می نمایند قطعا مروج ایران آریایی و پارسی هستند. آنها هرگز با چنین اقداماتی نمی توانند مبلغ ایران اسلامی تلقی شوند.

طی هشتاد سال گذشته این گروه ضد ملی در ترویج بی خبری و تبلیغ نا امنی و اشاعه جهل از تریبونهای عمومی لحظه ای کنار نرفته اند. آنان نه تنها با وقاحت و حماقت تمام می گویند که حق تحصیل اقوام و ملل ایران به زبان مادري شان ، امری ضد ملی و مخل امنیت ملی ایران است بلکه بصورت گسترده ای سعي در تحریک آشکار و تشویق جدی صاحبان زر و زور در سرکوب هر حرکت هویت طلبانه ای می کنند که از درون هویتهای مظلوم بومی ایران شروع به غلیان و جولان کرده و اگر بسرعت مورد توجه و توجیه قرار نگیرد؛ این قدرت تاريخ است که در برابر ضد تاریخ پان آریانیسم، موافق اوامر حضرت حق جل جلاله و نصوص صریح قران و احکام قدیم خود ، مسیر مسدود را مفتوح خواهد كرد!

یالان (تزویر و تحریف)، یامان (تحقیرو تخفیف) و قان (تقتیل و تصلیب) سه شیوه دائمی مدافعان آپارتاید در سراسر جهان و از جمله ایران علیه عموم هویت طلبانی است که سعی می کنند تا با اتکا به ملت خود و رعایت حدود ، مطالبات انسانی ملل و اقوام خلع حق شده خويش را تامین کنند.

یالان؛

پان آریانیستها به مثابه غارتگرانی هستند که دفینه های تاریخی را به یغما برده اند. آنها هرچه را موافق حال و میل خود دیده اند بنام خود ثبت کرده اند. در نظر ایشان هر چیزی که مقوم تاریخ مجعول ایشان نیست اساسا تاریخ نیست و محکوم به فنا است.

این جماعت مخوف، تاریخ را در قرنطینه سیاه خود نگه داشته از پس یک تاریخ سوزی عظیم ملی، اقدام به تاریخ سازی هولناکی برای عموم مردم ایران کرده اند. در این میان هر کسی که تصمیم به افشای صندوقچه جعلیات آنها کرده از جانب آنان با انواعی از انگها و اتهامات روبرو شده است. هیچ مورخ آذربایجانی وجود ندارد که در این زمینه تلاش کرده و متهم به پان ترکیسم نشده باشد. انگ زنی این جماعت تاریخ ساز گهگاه به حدی غیر معمول است که آنان حتی مورخ دگر اندیشی چون ناصر پورپیرار (متولد شهرری) را نیز پان ترکیست خطاب می کنند!

آنان دین مبین اسلام که مایه تفاخر آدمیان و پایه تکامل انسان است را در میان جملاتی با ساختار کریه و رکیک، عامل فروپاشی 2500 ساله عظمت آریایی(!)، سقوط شاهنشاهی های باشکوه پارسی(!) وافول مسلک اهورایی زرتشت(!) می دانند!

اذناب این باستان پرستان، هم اینک در تلویزیونهای لس آنجلس فارغ از محدودیتهای داخلی، از هخا گرفته تا فولادوند اقدام به نشر انواعی از زشتترین اهانتها و کذبترین دروغها نموده اند. قطعا هدف این نامردمان (نعوذ بالله) تغییر و تضعیف دین مسلمین ایران و تخمیر و تحریف تاریخ یکی از درخشانترین تواریخ ملل جهان در فلات کنونی ایران است که علی القاعده همچون گذشته با یاوری اجانب صورت می گیرد.

آنان که امروزه با اسامی مختلفی شناخته میشوند و حتی بعضی بظاهر مدافع تعالیم اسلامی هستند چگونه مسلمانانی هستند که تعمدا چشم بر نسل کشیهای وحشتناک همدینان و هموطنان خود در دو سوی ارس به دست ارامنه افراطی می بندند و در مقابل اقدام به حمایت از داشناکهای تروریست در برگزاری نمایشهای سیاسی و ضد ملی 24 آوریل می کنند و برای آنان کف می زنند و هورا میکشند؟! یا اینکه در حسینیه ارشاد علی رغم سکوت کلیساهای غیر کاتولیک ، در یکی از اماکن مهم اسلامی، شیعه و ایران جمع میشوند و برای مرگ پاپ ژان پل دوم مجلس ختم می گیرند؟!

این چه گرایش و کششی است که از یکطرف مبلغ و مدافع سرسخت زرتشی گری و از جانب دیگر مروج و مقوم دل نازک مسیحیت است؟! اینان کیانند که از یک سو عود در آتشدان مجوس می سوزانند و از سوی دیگر ناقوسهای نصارا را می کوبند؟!

...ما از شر شیطان و نادان به خدا پناه می بریم!

یامان؛

افراطیون فارس سید کریمها و ماهی صفتها را به مزدوری می گیرند تا در ملاء عام شان قومی ، حیثیت ملی وغرور اجتماعی اقوام و ملل و ایران را پایمال کنند. عجبا که این جماعت اهانت گستر هنگام مواجه شدن با اعتراضات مردمی اقدام به اعطای نشانهای هنری به این قبیل افراد نیز مینمایند !

بدین ترتیب آنان نه تنها سبب قانونی شدن اهانت می شوند بلکه بنحو اعجاب انگیزی فحاشیهای فحاشان را تحسین کرده، مقامهای والای هنری را برای این قبیل جماعت لوده و موهن اختصاص می دهند. شیوه های اهانتی که در بین اینان ساری و جاری است تاکنون در میان هیچ گروه و مرامی جز طرفداران مضمحل شده اپارتاید نظیر کوکلوسکلنهای اتازونی، فاشیستهای ایتالیا، فالانژیستهای اسپانیا ، نازیهای آلمان و نژاد پرستان آفریقای جنوبی مرسوم نبوده است!

قان؛

بی تردید طرفداران پندار ایران آریایی در مدت حکومت کودتاچیان پهلوی اول و دوم بدون هرگونه ملاحظه ای کمر به هدم صریح و حذف سریع هویتهای غیر فارس ایران بسته بودند. طبعا یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب عظیم مردمی و اسلامی سال 1357 و مشخصا قیام ملی 29 بهمن آذربایجان ساال 1356 در تبریز، رویارویی ملی با نژاد پرستانی بود که تئوری جنون آمیز نژاد نجیب و خون پاک آریایی را بصورت سفيهانه ای با تمسک به اصول ضد بشری نازیسم هیتلری تقلید و تبلیغ می کردند و از محتوای آن تئوری خطرناک «ایران مساوی با فارس » را مخرج مشترک گرفته مخالفین را با بی رحمانه ترین شیوه ها قتل عام می کردند. نسل کشی جنون آمیز آریاگرایان در آذرماه سال 1325 در آذربایجان(از تهران تا ماکو و از مغان تا همدان) که منجر به شهادت ، جراحت ،حبس، نفی بلد و خسارت میلیونها انسان نخبه و صدیق و شریف ترک شد و یا اقدام شوونیستهای فارس در آتش زدن صدها هزار نسخه از کتب درسی کتابت شده به لسان ترکی آذربایجانی، شاهد مثالی از میزان سفاکی افرطیون فارس گرایی است که بعد از حاکمیت رضا پهلوی قلدر در مقاطع مختلف زبانمان را در دهانمان آتش زده اند!

اما آنها نه تنها زبانمان ، بلکه کوشیده اند تا فرهنگ و تاریخمان را نیز به آتش کشند!

طی هشتاد سال گذشته سیاست تغییر اسامی تاریخی مناطق غیر فارس نشین ایران که بی تردید مبتنی بر اپارتاید است ، بدون وقفه ادامه داشته و البته کم و بیش نیز ادامه دارد!

تعدادي از نامهاي تغيير يافته شهرها، روستـاهــا و مکـانهـاي جغرافيايي که به وسيله فرهنگستان ايران در دوران رضاشاه تحت نام «واژه­هاي نو که تا پايان سال ۱۳۱۹ در فرهنگستان ايران پذيرفته شده است.» ارائه ميگردد. در ابتداي اين دفتر که در ۱۳۰ صفحه مي­باشد، آمده است:

همه واژه­هائي که از خرداد ۱۳۱۴ تا پايان اسفند ۱۳۱۹ در فرهنگستان ايران پذيرفته شده و به تصويب پيشگاه مبارک همايون شاهنشاهي رسيده است در اين دفتر گرد آمده است. دبيرخانه فرهنگستان برابري آنها را با صورت جلسه­ها و ابلاغيه­هاي دفتر مخصوص شاهنشاهي و بخشنامه­هاي دفتر نخست وزيري گواهي مي­دهد.»

لازم به يادآوري است که در اين دفتر ۱۳۰ صفحه­اي، تنها نامهاي جغرافيايي که در بين سالهاي ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۹ تغيير يافته آمده است، در حاليکه اسامي تعدادي از شهرها و مکانهاي جغرافيايي قبل و بعد از اين تاريخ نيز دستخوش تغيير بوده است، همانطوريکه نام «اروميه» قبل از اين تاريخ به «رضائيه» تغيير داده شده بوده و در اين واژه­نامه هم در تغيير نام رودخانه «آجي­چاي» به «تلخه­ رود» چنين آمده است: «رودي است که از شمال تبريز مي­گذرد و به درياچة رضائيه مي­ريزد» ، که نشان مي­دهد نام «اروميه» قبل از اين تاريخ به «رضائيه» تبديل شده بوده است.

تعدادي از نامهاي جغرافيايي ترکي تغيير يافته به فارسي، با رسم­الخط و توضيحات خود اين دفتر در اينجا آورده مي­شود:

نام فارسي شده( جديد) نام اصلي ( تاریخی)-تورکی،عربی،فارسی

آبادان عبادان- خوزستان
آلگون الگلو {اولگولو}- سقز
ابردژ قلعه بلند- ایستگاه شماره 26 راه
اراک سلطان اباد- ایستگاه 19 راه آهن جنوب
اندیمشک صالح اباد-ایستگاه 41 راه آهن جنوب
ایذه مال امیر- بختیاری
ايشه ايچي- سقز
ارسباران قراجه داغ- در شمال آذربايجان
تلخه­رود آجي­چاي
تکاب تيکان تپه- در آذربايجان
باشه باشماق- سقز
باغ یک قاضی آباد- ایستگاه 14 راه آهن جنوب
بام دژ قلعه سحر- ایستگاه 48 راه آهن جنوب
بانگی بانگلو- سقز
بناور امچه­لي- در شهرستان گرگان
بهشهر اشرف- ایستگاه 6 راه آهن شمال
بهرام طالب آباد- ایستگاه 32 راه آهن شمال
پادار اياغچي- در بخش سقز کردستان
پرندک رحیم اباد- ایستگاه راه آهن جنوب
پلدشت قریه عرب {عربلر}- ماکو
پلنگ دژ عرب لنگ- سقز
پناده قان یخمز (قان ییخماز)- گرگان
پنج پیکر بشیوسقه- گرگان
پیام یام- ایستگاه یام در راه آهن آذربایجان
پیشوا امامزاده جعفر-ایستگاه 30 راه آهن شمال
تاکستان سیاه دهن- در راه قزوین و همدان
تاله طالح- ایستگاه راه آهن جنوب
تله زنگ تله زنج- ایستگاه 6 راه آهن جنوب
تهران طهران
تيکان (هنوز تورکی است) تيکانلو- سقز
خدایار الهیار- سقز
خرم کوشک خزعلیه- خوزستان
خسرو اباد خزعل اباد- خوزستان
چاغرلو(هنوز تورکی است) يکي از بخشهاي سقز
دشت مينو حاجي­لر- در گرگان
دشت مینو بنی طرف- خوزستان
ديزه ديزج خليل- از ايستگاههاي راه آهن آذربایجان
رودک حشمت اباد- ایستگاه27 راه آهن جنوب
زال قراگز {قارا گوز}از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان
زرينه بالا آلطون عليا {یوخاری آلتون}- سقز
زرينه پائين آلطون سفلي {آشاقی آلتون}- سقز
زرینه رود جغتو چای {جیغاتی چایی}
زنگیان زنگی محله- گرگان
زیار زیارت- گرگان
سبز کوه کره سی- ژاورد کردستان
سرلاد سلاخ- گرگان
سوسنگرد خفاجیه-خوزستان
سیمین دشت حسن اباد- ایستگاه 24 راه آهن شمال
سیمین رود طاطائو چائی {تاتائو چایی}
سیه چشمه قراعینی- ماکو
سبزده قطانجق {قاتانجوق}در سقز
سرچشمه باش بولاق- در بخش سقز
سفيد تپه آق تپه- در کردستان
سفيد گنبد آق گنبد {آق گونبذ}
سفيدرود قزل­اوزن {قیزیل اوزن}
سلمان کند(هنوز تورکی است) سليمان کندي- در سقز کردستان
سياهاب قره ­سو- ايستگاه ۲ راه آهن شمال
سياه پايه قره غايه {قایا}
سياه چر قره چر (قارا چور )
سياه چمن قره چمن- در آذربايجان
سياه دشت قره­غان (قاراغان)- سقز
سياه گل قره گل {قره گول} در کردستان
سياه گندم قره بوغدا- در کردستان
سياه ناو قره ناو- سقز
شازند ادریس آباد- ایستگاه 21 راه آهن جنوب
شادگان فلاحیه- خوزستان
شه بخش طایفه اسماعیل زایی در مکران
شهنواز طایفه یار احمد زایی در مکران
فرخ زاد عرب اوغلو
قبله چشمه قبله بولاغی {قیبله بولاغی} سقز
کامیار قاچیان- سقز
کرد کوی کرد محله
کلانده قیلون- سقز
کبودان قوتلو- سقز
کلاچک قلعه جقه {قالا جیغا}- سقز
کوپلان ده قپلانتو ( قافلانتي )- سقز
کوچک قوجق {قوجوق} در کردستان
کوشک قاشق {قاشیق)- سقز
گچساران قره گل (قره گول}- نزدیک بهبهان
گرمسار قشلاق {قیشلاق}- ايستگاه 27 راه آهن شمال
گل خیزان قلیان- سنندج
گومیشان گمش تپه {گوموش تپه}- گرگان
گل­زار بالا قوزلوعليا {یوخاری قوزلو}-سقز
گل­زار پائين قوزلوسفلي {اشاغی قوزلو} - سقز
گلشن گلين- سنندج
گندمان طاهر {طايیر} بوغدا- سقز
مازیار حاج علینقی- گرگان
مامک بالا مامق علیا {یوخاری ماماق}
مامک پایین مامق سفلی {آشاقی ماماق}
مشکاباد ابراهیم اباد- ايستگاه 18 راه آهن جنوب
مهاباد ساوجبلاغ مکري {سويوق بولاق}
مهرانرود ميدان چاي- در تبريز
میانه میانج (ميانا = نام يك قوم تاريخي)
ناهید نجف اباد- ايستگاه راه آهن جنوب
نوذر احمد آباد- ايستگاه 10 راه آهن جنوب
نزار آرخ- در گرگان
نيستان قاميشله- {قامیشلی} در نزدیک سنندج
ورسک عباس اباد- ايستگاه 18 راه آهن شمال
وشمگیر پیشیک محله- گرگان
هویزه حویزه
هرزند هلاکو {هولاکو}از ايستگاههاي راه آهن آذربايجان
یار گل یورقل {یورغول}- سقز

بدين ترتيب پروژه حاکميت مطلق و بي­چون و چراي زبان و فرهنگ فارسي در ايران، همراه با بي­توجهي اقتصادي به مناطق غيرفارس که از زمان رضاپالانی آغاز شده بود در زمان پهلوي دوم هم پی گرفته شد .

چنانچه مشهود است طي هشتاد سال گذشته اسامي جغرافيايي بسياري در ايران عوض شده اند. اين تغييرات عمدتا مربوط به مناطق غير تات (فارس) نشين ايران است. در اين ميان اسامي بومي آذربايجان و خوزستان شاهد بيشترين تغييرات تحميلي بوده اند.

اشكال تغييرات مذکور عمدتا در آذربايجان به شرح ذيل است:

الف- تقطيع ارضي :

پس از وقوع قیام کبیر مشروطیت در ایران اولین قانون تقسیمات کشوری در تاریخ 14 ذیقعده 1325هـ. ق. تحت عنوان قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام به تصویب رسید. مطابق ماده دوم این قانون کشور به دارالخلافه (طهران) و چهار ایالت آذربایجان ، کرمان و بلوچستان ، فارس و خراسان و همچنین 12 ولایت تقسیم شده بود. طبق این قانون ولایان زیر نظر ایلات اداره می شدند. اما دولتهايي که بعد از کودتاي سوم اسفند سال 1299 شمسي بر سر کار آمده اند با عنادي اشکار نخست اقدام به حذف کامل نام مملکت آذربایجان و سپس به دليل ناتواني مبادرت به تقطيع آن کرده اند. بنابراین از مملکت آذربايجان در وهله اول بخش هاي مختلف تقسيم و ولايات متعددي از آن به گيلان، کرمانشاهان، کردستان الحاق وي يا با نام همدان ،قم و اراک و... مجزا کردند و سپس متوجه زنجان و قزوين شدند. بعد از بروز انقلاب اسلامي نيز متاسفانه به رغم آغاز دوران حاکميت مردمي و انقلابي، اين تقسيمات مجعول عليه آذربايجان ادامه يافت و به اين ترتيب اردبيل از آذربايجان و قزوين از زنجان جدا شد. متاسفانه به نظر مي رسد در حال حاضر اجراي اين سياست همچنان ادامه دارد و در آينده شاهد استان شدن برخي شهرهاي ديگر آذربايجان با نامهاي ديگر خواهيم بود. در همين امتداد ، حتي برخي از آقایان اصلاح طلب دوم خردادی، در فکر تشکيل استان مجعولي با نام مکري در آذربايجان غربي افتاده اند که بی شک این رویا به دلیل بیداری مردم آذربایجان هرگز تعبیر نخواهد شد !

اين درحالي است که در خصوص تقطيعات استان خراسان دقيقا سياستي کاملا متفاوت با آذربايجان در پيش گرفته شده است. بگونه ايکه هر سه استان جديد التاسيس حاصل از خراسان، نام خراسان را حفظ کرده اند!

ب- تقسيم اداري :

در هر دوره تنها به تقطيعات اکتفا نشده است. در واقع برخي از شهرهاي آذربايجاني بعد از وقوع تقطيعات مذکور گرفتار تقسيمات جديد شده اند. في المثل شهر آستارا و برخي مناطق مجاور آن در سال 1349 از حوزه اردبيل آذربايجان جدا و به گيلان واگذار شد. حتي سه سال پیش گردنه زيباي حيران نيز از اين شهر جدا و به گيلان منضم شده است. در خلخال نيز چنين زمزمه هایی از جانب مدیران غیر بومی شهر شنيده مي شود.

پ- تغيير اسامي:

آذربايجان شاهد يکي از گسترده ترين تغييرات تحميلي اسامي در ايران و شايد در جهان بوده است. اين تغييرات بطرق ذيل اعمال شده است:

1. تغيير اسامي مبنا: چون آذربايجان به نام غیر تاریخی آذرآبادگان ، ترک به آذري ، شاهسون به ایل سون...
2. تعمیم یک اسم بومی به رغم وجود نام فراگیر آذربایجان: چون تعمیم نامهای قم، قزوین، زنجان، ،اردبیل، همدان، مركزي (اراك ) و... برای استانهایی با همین نام به رغم وجود نام تاریخی آذربایجان. دراینجا ذکر این نکته لازم است که آذربایجان از نظر تاریخی گستره ای بسیار وسیع است که در آن همراه با اکثریت مطلق سکنه تورک ؛ اقوام اقليت نیز زندگی می کنند و همانند ترکهای مقیم این سرزمین آذربایجانی محسوب می شوند.
3. تغيير اسامي شهرها و قصبه ها : تعداد اين قبيل اسامي هزاران مورد است که برخی از آنها در جدول فوق الذکر آمده و بعضی دیگر عبارتند از:

در مناطق ترک نشين:

اورمو ← رضائيه، توركمن صحرا ←دشت گرگان، سلاخ ← بصيرآباد، آق قالا←پهلوى دژ، بندر انزلى ← بندر پهلوى، باش سوما ← صومعه عليا،ایستی سو←آبگرم، آشاغی سوما ← صومعه سفلی، سئيوان ← سگبان ، كئچی قيران ← بزكش، بين گول ← هزاربركه ، موتالليق ← متعلق، جووه ت ← جوبند، كوشك سارای ← كشك سرای، پشتو ← پشتاب، پينه شالوار ← شاد باد، گون دوغان ← كندوان، ميیو ← مياب، خوجا - موجا ← خواجه مرجان،سالماس ← شاهپور، سولدوز ← نقده، قول قاسيم ← گل قاسم، توفارقان ← آذرشهر- دهخوارگان، اوجان←بستان اباد، قره چور ← سياه چور، شاراوخانا ← شرفخانه، كوجووار ← كجاآباد، داش آتان ← دانش آباد،قوناق قيران←مهمان دوست، بارش ← بارنج، خاروانا ← خروانق ، سیدآوا ← سعیدآباد، ينگی جه ← نيكجه،گرگر←هادی شهر، سوماقلي ← سماق ده، خانا← پيرانهشر، سار آس کند← هشترود ، قوشاچای(ايكی سو) ← مياندوآب، واسميش ← باسمنج، باش بولاق ← سرچشمه، قوروچای ← شاه آباد، انه مه ← انانق، قره سو ← سياهاب، قره گؤل ← سياه گل ، خي یوو ← مشگين شهر،ميشوو ← ميشاب، خوجا ← خواجه، ساری قايا ← سارقيه، آخما قايا ← احمقيه، گوموش قايا ← دمشقيه، باغيش←بخشايش، جئيرانلى ←جاريحانى، دووشان تپه←ژاله، قوش محله ←شاهين ده، آغ ائولر←سيمين ده، قارا گؤل←سياه استخر، سوباتان←تازه ده، آق مچيد←نقره ده، توركان اووا ( اوبا ) ← فرزانه آباد، گوموشان←نقره تپه، زئينال آغاج←سردرى، مئهراوان ← مهرآباد، آل عاشيق ← على شئيخ، قلعه جيك (قالاجيق) ← عزيز آباد، باخچاجيق ← سردار آباد، قارا غاج ← على آباد، قارا كيليسه ← امان آباد سؤيونبد ← سه گنبد، قارا آغاج←قدس، سام بودان ← سنگ بران، گؤى تپه ← تبه گوى، صوفو چاى←صوفى رود، آق قالا(قلعه) ←سپيد دژ، دره گز ← محمدآباد، بجنورد ← بيژن گرد٬كيوى ← كوثر٬ شوط ← ايرانسر، آراز باری← خدا آفرین...

در مناطق عرب نشين:

حداقل از قرون 14-15 میلادی در زمان دولتهای قاراقویونلو و آق قویونلو به مناطق عرب نشین جنوب غربی ایران ، عربستان و به مناطق غیر عرب نشین نواحی مجاور شمالی ان خوزستان گفته شده است. در تمامی تحریرات و مکاتبات رسمی دوره صفوی ، افشار ، زند و قاجار و در زبان مردم بدین ناحیه همیشه عربستان تقریر گردیده است. در سال 1925 محمود افشار از تئوریسینهای آریاگرا به منظور ریشه کن کردن زبان عربی در منطقه مذکور، تغییر تقسیمات کشوری ، تغییر مرزها و نام عربستان و کوچانیدن عشایر و اهالی عرب منطقه به دیگر نواحی ایران را پیشنهاد می کند و بدین ترتیب برای حذف کلمه عربستان در ایران نام این منطقه نیز به خوزستان تعویض می شود.

مطابق جدول فوق الذکراز نامهای عربی ای که عوض شده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:محّمره ← خرمشهر، ناصری ← اهواز،فلاحیه ← شادگان، بنی طرف ←دشت میشان ، عبادان← آبادان ،بساتین ← بوستان ، خفاجیه ← سوسنگرد ،مال میر ← ایذه ،حویزه ← هویزه ،خزعل آباد ← خسرو آباد ،خزعلیه ← خرم کوشک ، معشور ← ماه شهر،سیمره ← کرخه و غیره.

4. تغيير اسامي طبيعي : نظیر قاراوول داغى ← شيركوه، قره سو←سياهرود، آغ چاي ← سفيد رود، قره داغ ← سياه کوه، قيزيل اوزن←سفيد رود، آجي چاي← تلخه رود، جيغاتي ← زرينه رود،، تاتائوچایی ← سیمینه رود، قافلانتی ← قافلانكوه، موشون دره سی ←نوشین دره ...

...

ت- تصنيع اسامي جديد غير بومي :

طبعا بدنبال افزايش جمعيت ، رشد شهر نشيني و يا ايجاد مراکز جديد صنعتي و يا کشاورزي مناطق مسکوني جديد التاسيسي ساخته مي شوند. متاسفانه در نام گذاري اين اماکن معيارهاي اسامي بومي عموما رعايت نشده است.

مثلا شهر پارس اباد نخست با تعميم نام مهندس پارسا با نام پارسا اباد تاسیس شد. نام این شهرک که به دليل تاسيس و رشد مجموعه کشت و صنعت موغان احداث شده بود به دليل عدم تبعيت از فونوتيک زبان ترکي تبديل به پارس اباد شد. در اردبيل شهرکهاي نيستان، کارشناسان، سينا، حافظ ، دانش، ... در تبريز شهرکهاي ونک، زعفرانيه، پاسداران، انديشه ... حاکمیت این وضع فارس مدارانه را می توان در نامگذاری خیابانها، کوچه ها و پارکها، اماکن عمومی ... نیز مشاهده کرد. همچون در اصفهان آللاه وئردى خان كؤرپوسو ←سى و سه پل...، در تبریز گؤى مچيد ← مسجد كبود، دوه چی ← شتربان، قوردمئیدانی←میدان قطب، موجتئهیدلر کوچه سی ←کوچه مجتهدیها...، در اردبیل باغمئشه←سعدی، ملا باشی←آخر سعدی، یئددی گوز کورپوسو←پل هفت چشمه ، در مرند آغ زمی ← خاک سفید ...

ث- تغيير املای اسامي :

تغيير ديکته اسامي شاهدی از تحريف است. زنگان←زنجان، طهران←تهران، اورمیه←ارومیه، سرین←سرعین، آسلاندوز ← اصلاندز، سومرين←ثمرين، بوزگوش←بزغوش، قوشا←گوشه، حویزه←هویزه، احواز←اهواز، عبادان← آبادان ...

ج- تغيير در تلفظ اسامي :

آراز←ارس، آبیش احمد←آبش احمد، موغان←مغان، چالدیران ← چالدران، بیله سووار←بیله سوار، خاروانا ←خروانق، قیزیل آغاج← قزل آقاچ، خالخال ← خلخال، ماکي←ماکو، سونقور←سنقر، ساققیز←سقز ، اووشار ←افشار، ساراب← سراب ، فیندیقلی←فندقلو، بیناب (بین ائوجیک) ← بناب، مييانا← ميانه، ساوالان ←سبلان، (درتبريز) بيلانکي ← بيلانکوه، عينالي ←عون بن علي، چوستر← شبسترو(در مراغه) وروئي ← ورجوي ( در اردبيل)، باليقلي چایی ←باليقلو چاي، نوئور←نئور، ویله دره←ویلادرق، شاماسبي←شام اسبي، داراوار ←درآباد، ارشه←ارشق، ارجه←ارجق، تبریزه←تبریزق، سالتاوار ←سلطان آباد ، کهرلان← کلخوران، لاري ← لاهرود، باري ←باروق،(در خلخال) کوئي ←کيوي ...

چ- تحريف معنايي:

برخي از شهرها دچار تغيير اسامي نشدند. اما فرضيه بافان شوونيسم کوشيدند تا معاني اسامي مذکور را تحريف کنند. چنين تحريفاتي بصورت واضح در قبال نامهاي همدان، تبريز، اردبيل، اهر، آستارا، موغان، میانه ... ديده می شود.

ح- بی اعتنایی به نابودی روستاها:

طی هشتاد سال گذشته به دلیل پی گیری سیاستهای اقتصادی ضد روستایی و غیر قومی در ایران هزاران روستا در سراسر کشور و صدها روستا در گستره آذربایجان بطور کامل خالی از سکنه گردیده و نابود شده است.

...

بنابراین با توجه به چنین هجمه مداومی که علیه فرهنگهای بومی اقوام و ملل ایران به صورت جدی در جریان است معتقدیم:

به رغم همه تحدیدات و تضییقات موجود ، حیات فرهنگی و نمو اجتماعی همه اقوام و ملل ایران بخصوص ترکهای رشید و غیور آذربایجان با قدرت و قوت ادامه دارد ...

ozluk


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

احیای اسامی تاریخی و قدیمی اماکن تبریز

منبع: شهریار

با 11 رای قاطع شورا تصویب شد،
احیای اسامی تاریخی و قدیمی اماکن تبریز
با تصویب قاطع 11 عضو شورای شهرتبریز از این پس اسامی تاریخی و قدیمی اماکن و محلات تبریز که طی سالهای گذشته تغییر یافته بودند به نام قدیمی خود بازگردانده می شوند.

به گزارش خبرگزاری شهریار نیوز دکتر شیری آذر سخنگوی شورای شهر تبریز در حاشیه نشست علنی این هفته شورا در جمع خبرنگاران با اعلام این مطلب گفت: براساس طرحی که به امضای 11 عضو شورا رسیده و در جلسه این هفته به تصویب قاطع اعضا رسید از این پس اسامی محلات و اماکن و خیابان های قدیمی شهر تبریز که پیش از این و در سال های گذشته به دلایل مختلف به نامی دیگر یا معادل فارسی آن تغییر یافته اند به همان نام قدیمی خود تغییر خواهد یافت.
وی این طرح را در راستای حفظ و احیای هویت تاریخی و فرهنگی شهر تبریز دانست و افزود:این طرح پس از تصویب در صحن شورا جهت اجرا و انجام بررسی ها و اقدامات کارشناسی به کمیسیون فرهنگی ارجاع شد و در آینده نزدیک مقدمات لازم برای تغییر نام اماکن تاریخی به همان نام قدیمی و گذشته فراهم خواهد شد.
سخنگوی شهرتبریز همچنین از پیگیری موضوع مشکل ساکنان کوی شهید بهشتی و تقاضای اهالی این منطقه در شورای شهر خبرداد و گفت: با توجه به صراحت مصوبه هیأت وزیران در خصوص ممنوعیت اعطای خدمات به اماکن واقع در محدوده ساخت و سازهای غیرمجاز
از یک سو و نیز با توجه به بهرمندی این اهالی از دیگر خدمات از سوی دیگر شورای شهر مقررکرد جلسه ویژه ای با حضور معاون عمرانی استاندار،فرماندار تبریز ،رئیس سازمان مسکن و شهرسازی ، شهردار تبریز، شورای شهر و دیگر مسوولان ذی ربط تشکیل و نسبت به تصمیم گیری در خصوص این مشکل اقدام شود.
دکتر شیری آذر از بررسی نامه فرماندار تبریز در خصوص مساعدت شهرداری برای طرح توسعه کارخانه چرخشگر تبریز به منظور ایجاد خط تولید گربکس97L به عنوان یکی دیگر از موضوعات مورد بحث در جلسه این هفته شورا یاد و خاطرنشان کرد: این موضوع به جهت اهمیت و تاثیر آن در ایجاد اشتغال و توسعه صنعت استان و از طرفی ضرورت انجام بررسی های کارشناسی بیشتر به جهت تغییر کاربری بخشی از فضای سبز واقع در محوطه کارخانه چرخشگر جهت تصمیم گیری و اعلام نظر کارشناسی به شهرداری ارجاع گردید.

Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

» نام “جمهوری آذربایجان” به نام تاریخی “جمهوری آذربایجان شمالی” تغییر یابد

آزاد تبریز- سازمان دفاع از حقوق آذربایجانیان قصد دارد باجمع آوری امضاء و مراجعه به دولت آذربایجان شمالی و ماجعه بین لمللی خواهان تغئیر نام رسمی جمهوری آذربایجان به اسم واقعی آن جمهوری آذربایجان شمالی شود.


2- باتوجه به این که رژیم ایران به جعل اسناد رسمی و تاریخی درمیان همسایگان خود معروف میباشد و اخیرا مرکز پژوهشهای مجلس رژیم ایران خواهان جعل رسمی نام دریای خزر شده ،لذا سازمان دفاع از حقوق آذربایجانیان ضمن اعلام همبستگی با همسایگان این رژیم از مطبوعات آذربایجانی و کل جهان ترک تقاضا دارد به جای نام غیر واقعی خلیج فارس و با استناد به منابع ترکی آن از واژه “خلیج بصره” استفاده کنند. از علاقه مندان تقاضا میشود پشنهادات و نظرات خود را با ما درمیان بگذارند.
با سپاس فراوان.سازمان دفاع از حقوق آذربایجانیان
تلفن تماس: 004529841837


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

مرکز پژوهشهای مجلس نامشروع شورای اسلامی خواستار تغییر نام تاریخی خزر شد

میللی شورا- چهارم بهمن ماه 86: مهر : مرکز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي خواستار تشکيل کميته يي مرکب از نهادهاي مسوول به منظور تغيير نام «درياي خزر» شد. دفتر مطالعات مرکز پژوهش هاي مجلس در پاسخ به پرسش «رمضانعلي صادق زاده» عضو کميسيون صنايع و معادن مجلس، گزارشي از تاريخچه نام بزرگ ترين درياچه جهان ارائه و در نهايت پيشنهاد کرد اسم درياي شمال ايران براي جلوگيري از آشفتگي در معناي نام تغيير کند.


در اين گزارش همچنين واژه «کاسپين» براي جايگزيني خزر پيشنهاد شده و آمده است؛ «اصولاً واژه کاسپين برآمده از قوم کاسپ است که قبل از آريايي ها در ايران مي زيستند و اين نام، يک نام ايراني است.»

مرکز پژوهش هاي مجلس در بخشي از گزارش ارائه شده آورده است؛ «پهنه آبي شمال ايران در حال حاضر در داخل کشور به نام درياي خزر شناخته مي شود و اين در حالي است که در سطح بين المللي آن را به نام کاسپين مي شناسند، اعراب نيز آن را بحر القزوين مي نامند. کدام نام برازنده اين دريا و آيينه تمام نماي هويت تاريخي آن به دور از تعصبات تنگ نظرانه است، به گونه يي که اين پهنه آبي هم از آشفتگي نامگذاري برهد و هم نام آن حاصل هويت تاريخي اش باشد.»

مرکز پژوهش ها در ادامه با اشاره به اقدامات به عمل آمده براي تغيير نام درياي شمال ايران در دوره معاصر افزود؛ «نخستين تغيير نام آن در ايران براي دوران معاصر در سال 1375 رخ داد که بر اساس مصوبه هيات وزيران با تاکيد بر هويت ايراني دريا، نام پهنه آبي شمال کشور از درياي خزر به درياي مازندران تغيير داده شد، اما در اواخر سال 1381 نام اين دريا مجدداً به درياي خزر تغيير يافت.»

همچنين کميته تخصصي نامگذاري و يکسان سازي نام هاي جغرافيايي ايران در تاريخ 30/10/1381 طي بخشنامه يي با امضاي محمدرضا عارف معاون رئيس جمهور به تمام نهادهاي دولتي ابلاغ کرد که جهت جلوگيري از هر گونه سوء تفاهم احتمالي و جلوگيري از تشتت آرا در زمينه نام احتمالي پهنه آبي شمال کشور از نام خزر و از نام کاسپين در متون خارجي قراردادها و معاهدات بين المللي استفاده شود و اين اقدام ظاهراً براي پرهيز از تکرار تجربه ناخوشايندي است که ايران طي سال هاي اخير درباره نام خليج فارس مشاهده کرده است. با اين اوصاف تصور عموم مردم نيز همواره بر اين بوده که خزر ترجمه فارسي کلمه کاسپين است. از سوي ديگر واژه خزر معمولاً واژه يي فارسي و کاسپين واژه يي لاتين انگاشته مي شود و اين در حالي است که اين تصورات کاملاً اشتباهند . مرکز پژوهش ها سپس افزود؛ با عنايت به عدم تناسب نام درياي خزر بر پهنه درياي شمال ايران مناسب است براي نامگذاري اين دريا کميته يي مرکب از نهادهاي مسوول به منظور تصميم گيري جدي در اين خصوص تشکيل شود تا منافع ملي کشور را در اين زمينه حفظ کند. همچنين وزارت آموزش و پرورش بايد تمام متون درسي محتواي کتاب ها و نقشه هاي مندرج در آنها را با مصوبه جديد هماهنگ سازد. در کتب تاريخي نيز فصلي تحت عنوان اقوام ايراني پيش از آريايي ها گنجانده شود.


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

میدان گرگ در تبریز ( قورت میدانی )

آزاد تبریز- ماشااله رزمی
در قسمت شرقی شهر تبریز اندکی بالاتر از مسجد کبود ، محله قدیمی « قورت میدانی » یعنی میدان گرک واقع شده است که از طرف جنوب به محله خیابان و از طرف شمال به « میدان چایی » رودخانه ای که از وسط شهر می گذرد ختم می شود .

در دوره رضا شاه زمانی که فارسی کردن اسامی جغرافیائی آذربایجان با شدت و حدت تمام جریان داشت ، نام این محله را نیز ظاهرا برای از بین بردن حافظه تاریخی مردم تبریز ، بدون اینکه وجه تسمیه آنرا توضیح بدهند تغییر داده و آنرا میدان قطب نامیدند و از آن تاریخ تا بحال همچنان در اسناد رسمی و اوراق مالکیت از این محل بنام « میدان قطب » یاد می شود بدون اینکه ربطی به قطب جغرافیائی و یا قطب صنعتی و یا حتی به شخصیتی که قطب نامیده شود داشته باشد . ولی تبریزیان بدرستی در محاوره روزمره خود این محل را بنام اصلی آن یعنی « قورت میدانی » می نامند . و اما چرا این محل میدان گرگ نامیده می شود ؟ شاهزاده نادر میرزا معتبر ترین مورخ دوره قاجار و از نوادگان فتحعلی شاه در اثر ماندگار خود بنام « تاریخ و جغرافی دار السلطنه تبریز » می نویسد : « تبریزیان به روزگار گذشته دیدنیها داشتند که یکی از آنها بازی گرگ بود و اکنون آن میدان که این کار آنجا همی کردند به جای است و قورت میدانی نامند . آنجا بود که گرگهای نر به کوچکی همی گرفتند و تربیت همی کردند . به هر کویی ، به سال چند روز ، جنگ گرگ بود . از هر محله گرگی درنده همی آوردند و مردم دو طرف سلاح پوشیده حاضر بودندی . گرگها به یکدیگر حمله همی دادندی . با دهان بسته یکدیگر را مالش همی دادند و به آغوش همی فشردند . از هر دو سوی هیاهوی خواستی که گرگ ما خوب به بغل آمد . آن دسته دیگر گرگ خود بستودی تا کار از سخن به رزم کشیدی . گاه بودی صد تن کشته و مجروح شدی . پادشاه بزرگ ، شاه عباس ، این کار زشت بر داشت . حکایت . شنودم که پیری صدساله را گفتند گرگ فلان کوی فرزند جوان تورا شکم بدرید ، بمرد . گفت : برگوی که گرگ ما خوب به بغل آمد یا آن گرگ ؟ گفتند : گرگ کوی ما خوب به بغل آمد . گفت : مردن پسر سهل باشد . »

در باره آغاز پیدایش بازی گرگ در تبریز اطلاعات دقیقی در دست نیست واز قرائن تاریخی چنین استنباط می شود که

این بازی یعنی« قورت بوغوشدورماخ » از عادات قدیمی اقوام ترک باشد که طبق نوشته نادر میرزا تا دوره صفویه ادامه داشته است . همینقدر می دانیم که ترک ها در جنگ های قبیله ای و حمله ، از گرگ برای ایجاد وحشت و اغتشاش در صفوف دشمن استفاده می کردند و این شیوه تا زمان اختراع تفنگ و کاربرد سلاح آتشین انفرادی در جنگ دوام داشته است و آخرین موارد آن در دوره آق قویونلو ها بوده است که افرادی مسئول تربیت گرگ و ملقب به « قورد اوتاران » برای استفاده جنگی بوده اند .

در شهر های مختلف آذربایجان نیز میدان گرگ وجود داشته است که بتدریج از بین رفته اند . بعضی از میدان هائی هم که لاشه گرگ هاری در آنجا به نمایش گذاشته شده میدان گرگ نام گرفته است .

افسانه گرگ آدمخوار در همه جای دنیا وجود دارد ولی در حقیقت فقط گرگ هار شده و گرگ پیر که توان شکار کردن ندارد اگر فرصت پیدا کند به آدم حمله می کند و گرنه در حالت عادی گرگ که شکارچی ماهری است قبل از آینکه انسان اورا ببیند ، او انسان را می بیند و دور می شود .

علیرغم اینکه استفاده از گرگ در جنگ و همچنین برای مسابقه صد ها سال است که پایان یافته ولی ایجاد وحشت در میان مردم با شایعه پیدا شدن گرگ آدمخور و گرگ بچه خور تا پنجاه سال پیش در تبریز رایج بوده است . خوب بیاد دارم که در تابستان سال 1332 شمسی با استفاده از یک اتفاق ساده و کشته شدن یک بچه در اثر حمله گرگ در محله حکم آباد تبریز ، عوامل خاصی برای انحراف افکار عمومی ، داستان گرگ بچه خور را که هر روز کودکی را می دزدد و می خورد شایع نمودند و هفته ها مردم را مشغول و وحشت زده کردند . مردم معمولی نیز به این شایعه دامن زده وبا الهام گرفتن از اسطوره گرگ خاکستری که در فرهنگ ترک جایگاه ویژه ای دارد ، شعر و افسانه در باره گرگ مرموز ساختند که هر روز در محلی از شهر ظاهر می شود و بعد از دزدیدن بچه ای ناگهان ناپدید می شود .

در آن دوره مرسوم بود که تبریزی ها برای استفاده از هوای مطبوع تابستان ، شبها در حیاط خانه های خود می خوابیدند ولی شایعه گرگ مرموز باعث شده بود که آنروزها از ترس گرگ خیالی دیگر در حیاط یا در پشت بام نخوابند . در آن زمان من کودکی شش ساله بودم و معنی سیاسی گرگ آدمخور را نمی فهمیدم و سال ها بعد از اهل نظر شنیدم که ماجرای گرگ آدمخور شایعه ای سیاسی بود و از مرکز مشخصی هدایت می شد . و اما من در عالم کودکی شعری را که از زبان بچه های دیگر یاد گرفته بودم و همراه با بچه های محل می خواندم هنوز خوب بخاطر دارم که بقرار زیر بود : ترجمه : قورت دئیرم فرشته یم گرگ نیستم فرشته ام چوخداندیر من بو ایشده یم مدتهاست که این کاره ام قوجالارا دیشیم باتمیر دندانم به پیرها کارگرنیست جوانلارا گوجوم چاتمیر زورم به جوان ها نمی رسد اوشاقلار ایله دویوشده یم . با کودکان در جنگ هستم .

بالاخره بعد از هفته ها کسانی که شایعه راساخته بودند و ظاهرا به اهداف خود نیز رسیدند آب ها از اسیاب افتاد و شخصی بنام علی باغبان گرگی را در باغات حکم آباد با تفنگ زد یعنی همانجائی که در ابتدا گرگی کودکی را دریده بود و لاشه آن گرگ را بر روی نردبانی در مقابل باغ گلستان بنمایش گذاشتند و باین ترتیب غائله گرگ آدمخور خاتمه یافت . اما این واقعه در ذهن من چنان جای گرفت که بعدا انگیزه ای شد برای تحقیق درباره گرگ اسطوره ای ، گرگ

« فرشته » ، گرگی که « غیب » می شود ، گرگی که از « خارج » آمده است ، گرگی که زمان برای او مفهوم ندارد

و تا قیامت زنده خواهد ماند . اما منظور از بیان خاطره فوق این بود که معلوم شود ، گرگ نه تنها در اساطیر و فرهنگ ترک حضور برجسته دارد بلکه پای گرگ به مسائل سیاسی نیز کشیده شده است چنانکه اکنون نیز هر وقت نام گرگ خاکستری مطرح می شود ، افراد ی که اطلاعی از اسطوره گرگ خاکستری در فرهنگ ترک ندارند نا آگاهانه ( بعضی ها نیز آگاهانه ) ، گرگ خاکستری را معادل یک گروه سیاسی بهمین نام در ترکیه دانسته و موضعگیری سیاسی می کنند . گروه سیاسی یاد شده یک جریان جدید است ولی اسطوره گرگ خاکستری در اعماق تاریخ ترکان جای دارد .

گرگ از دوران باستان در همه زوایای فرهنگ ترک جای ویژه ای بخود اختصاص داده است . من در مقاله :

« گرگ در اساطیر ترک » بطور مفصل این موضوع را شرح داده ام .



در اسطوره های باستانی اقوام ترک « گوگ بوری » یا گرگ آسمانی بعنوان نیای نخستین ترک ها یاد شده است . ج . ج . ساندرز در کتاب « تاریخ فتوحات مغول » که توسط ابوالقاسم حالت بفارسی نیز ترجمه شده است .در باره گوگ ترک ها که در قرن ششم میلادی امپراطوری بزرگ «گوگ ترک » را تشکیل دادند می نویسد :



« توتم قبیله ئی این ترکان گرگ بود . مانند رمولوس و رموس ( بنیانگزاران افسانه ای شهر رم )، پدر نژاد ترکان را آن حیوان شیر داده بود . یک سر گرگ را هم که از طلا ریخته بودند ، بر سر چوب پرچم های خود نصب می کردند . »

خیلی قبل از آن نیز گرگ سمبل اقوام ترک بوده است . امروزه از روی سالنامه های چینی در می یابیم که در دوره امپراطوری بزرگ « هون » (قرن دوم قبل از میلاد ) نیزعلامت گرگ در لشکر کشی ها موجود بوده است .

در داستان های « اوغوز نامه » نیز که بوسیله انتشارات فرزانه در تهران منتشر شده است ، گرگ آسمانی ( گوگ بوری ) یا گرگ خاکستری ( بوز قورت » اوغوز خاقان را در بسیاری از فتوحات یاری و راهنمائی می کند :



« اوغوز خاقان اسبها را زین کرد و پرچم ها را بر افراشت و لشکر را برای جنگ با اوروم خاقان حرکت داد . پس از چهل روز وی در دامنه کوهی به نام « بوز داغی » ( کوه یخ ) اردو زد و به خواب رفت . در روشنایی سحرگاهان

نوری چون پرتو آفتاب بر فضای اندرون خیمه اش تابید و از میان آن گرگ بزرگ و خاکستری رنگی که یال پر پشتی داشت پدید آمد و گفت اورا راهنمائی خواهد کرد . لشکر به راه افتاد و در این هنگام همگان دیدند که گرگی بزرگ پیشاپیش لشکریان در حال حرکت بود …

این گرگ آسمانی در سایر لشکر کشی های اوغوزخان نیز همراه و یاور او بود . »

گرگ در زبان باستانی ترک ها « قاسقیر » ( kaskur ) و بعد ها « بوری » (bori ) نام داشته است . هزار سال پیش (464 هجری قمری )محمود کاشغری در « دیوان لغات الترک » هر دو واژه یعنی « قورت » و « بوری » را بکار برده است . در زبان ترکمنی نیز که نوادگان اصیل اوغوز ها می باشند همین حالا اصطلاح بوری کاربرد دارد مثلا در این مثل : « ائل اوغری سیز ، داغ بوری سیز بولماز » یعنی ایل بدون دزد و کوه بدون گرگ نمی باشد .

نظر باینکه گرگ در دوره آنیمیسم توتم اقوام ترک بوده است ، استفاده از اصطلاح « گوگ بوری » یعنی گرگ آسمانی تابو محسوب می شده و آنرا مستقیما بر زبان نمی آوردند و بجای آن از اسامی اشاره استفاده می کردند و ظاهرا بعد از پذیرش اسلام و بودیسم توسط اقوام ترک ، نام قورت و جاناوار متداول شده است .

اسلام و بودیسم برای مبارزه با اعتقادات اولیه ترکان گرگ را به موجودات زیان رساننده از جمله قورت یا قورد که در ضمن بمعنی « کرم » نیز است ، تشبیه کردند و قورت بجای بوری متداول شد . اما مثلی در میان ترکان وجود داشت ودارد که می گوید « قوردون آدین گتیر سن ، قوردا راست گلرسن » یعنی اگر نام گرگ را بر زبان بیاوری ، با گرگ روبرو خواهی شد . بدین جهت دامداران نام گرگ را بر زبان نمی آورند و بجای آن نام دیگری که از طایفه ای به طایفه دیگر تغییر می کند و برای مردم همان طایفه یا همان ده قابل فهم است ، بکار می برند مانند « آیقیر » و « قودوز » و نظایر اینها .

معتقدان به « تابو » یا واژه ممنوعه از اصطلاحات کنایه استفاده می کنند که در زبان علمی آنرا « اوفمیزم »

( euphemism ) یا حسن تعبیر می نامند . از نظر زبانشناسان تکرار واژه جدید بجای واژه ممنوع بعد از مدتی واژه ممنوعه را متروک می کند و در عوض « اوفمیزم » جایگزین آن می گردد . به عنوان مثال ، روس ها نام خرس را برزبان نمی آوردند و فکر می کردند اگر آنرا بر زبان بیاورند خرس حاضر خواهد شد و به آنان زیان خواهد رساند . بدین جهت واژه خرس اکنون متروک شده و امروزه در زبان روسی خرس را « عسلخور » می نامند .

ترکان صفات قدرت و شجاعت را بسیار ارج می نهند و این پایه اصلی پندار اولیه آنان به « گرگ آسمانی » می باشد زیرا گرگ حیوانی است بسیار قوی ، باهوش و نترس . در روایت ترکمنی اسطوره « کور اوغلی » قهرمان داستان در وصف اسب خود می گوید : « اصلی بوری ، سویی سوغون » یعنی اصل او از گرگ و نژادش گوزن است . و در جای دیگر در ستایش اسبان جنگی خود (قیر آت و در آت ) آنها را به گرگ تشبیه می کند « دگیرمن ساغیلی ، آج قورد بویونلی » یعنی کپلی چون سنگ آسیا و گردنی چون گرگ گرسنه دارد .

در اسطوره ده ده قورقودهنگامی که ایل « سالیر قازان » خان اوغوز به تاراج می رود ، قازان آواره و نالان از آب روان سراغ ایل خود را می گیرد . و داستان چنین ادامه می یابد :

« آب روان کی می تواند خبری باز گوید . از آب گذشت . این بار به گرگی برخورد و. گفت « دیدار گرگ امری مبارک است .» ( قوردون ئوزی مبارک ) بگذار از او نیز خبری باز جویم :

ای که آفتابت به هنگام شب تار طلوع می کند (کنایه از برق چشمان گرگ در شب ).

و بهنگام برف و باران شجاعانه پایداری می کنی

ای که اسبان « قاراقوچ » را به شیهه وا می داری

و اگر شتر سرخرنگی ببینی ، تازیانه وار دم می جنبانی

و آغلهای محکم را با ضربات پشتت در هم می شکنی

و به گوسفندان فربه چنگ می اندازی

و دنبه خونین را به دندان می کنی و با ولع می بلعی

ای که صدایت در میان سگهای گله غوغا برپا می کند.

و چوپانان را شبانه به تکاپو وا می داری

آیا از اردوی من خبری داری ، به من باز گوی

این سر بلازده ام قربان تو باد ( قارا باشیم قربان اولسون قوردوم سانا )

آیا شنیده ای که گرگ خبری باز گوید ؟

قازان نومیدانه به راه افتاد …»



در زبان آذربایجانی دو اصطلاح بسیار رایج وجود دارد که ظاهرا باقی مانده از اعتقادات اولیه ترکان و بیانگر خویشاوندی با گرگ است . یکی از این اصطلاحات که در تبریز رایج است در اشاره به فامیل دور بکارمی رود و وقتی گفیه می شود که : « ایتیمین قورت دائی سی » یعنی فامیل بسیار دور من است . اصطلاح دیگر « قورت قودامیز» می باشد که بمعنی فامیل سببی است . در میان اقوام ترک رسمی خرافی وجود داشته است که دختر بچه ای را از هنگام تولد بصورت سمبلیک به گرگ می دادند یعنی بخیال خودشان .با گرگ نامزد می کردند و باین ترتیب با گرگ فامیل می شدند تا گرگ به گله آنان آسیب نرساند چون می گفتند گرگ فامیل سببی ماست ( قورت قودامیزدیر ) و فامیل به اعضاء دیگر فامیل ضرر نمی زند . این عادت همین حالا نیز در میان بعضی از طوایف ترکمن ساکن در ایران باقی مانده

است .



از قرن هشتم میلادی که مسلمان شدن ترکان شروع شده است احترام و ابهتی که گرگ در فرهنگ باستانی ترک داشته است جای خود را به بدگوئی از گرگ و اینکه موجودی زیان رساننده و بی رحم است می دهد و مصداق بارز قهر و خشونت می شود مثلا در این ضرب المثل : « قورت قوزو نی یئسه ده آغزی قانلی دیر یئمه سده » یعنی گرگ چه بره را خورده باشد ، چه نخورده باشد دهانش خونین است . از این به بعد است که در داستانهای کودکانه اغلب گرگ با تمام قدرتی که دارد فریب روباه ضعیفی را می خورد و با ساده لوحی تمام به تله می افتد . شاید هم راویان این افسانه ها کوشیده اند لااقل در افسانه و متل بر گرگ غلبه کنند زیرا در زندگی واقعی چنین چیزی امکان پذیر نبوده است و یا اینکه خواسته اند با ضعیف توصیف کردن گرگ بر ترس خود از آن موجود با هوش و قوی غلبه کنند .



انواع بازی های کودکانه نیز وجود دارد که باز سازی ورزشی صحنه های جدال دائمی انسانهای گله دار باگرگ و درعین حال بیانگر همزیستی اجباری طوایف گله دار باگرگ است یکی از معروفترین این بازی ها « آرا کسدیر»

است که یک بازی دستجمعی می باشد و نحوه فرار از مقابل گرگ را آموزش می دهد . این بازی در تمام کشور های ترک زبان مرسوم و رایج است .

یکی از معروفترین حکایاتی که در باره گرگ و بره است ، داستانی است که گرگ از بالای چشمه و بره از پائین چشمه آب می خورد اما گرگ به بره پرخاش می کند که چرا آب مرا گل آلود می کنی ؟ در این داستان جواب بره دوگونه روایت می شود . یک روایت اینست که بره با التماس می گوید : من پائین هستم و نمیتوانم آب را گل آلود کنم . که گرگ عصبانی می شود و به بره حمله می کند . روایت دیگر اینست که بره با اعتراض می گوید : اگر قصد خوردن مرا داری چرا دیگر بهانه تراشی می کنی ؟ که باز بخاطر اینکه بره زبان درازی کرده است مورد حمله واقع می شود .

لافونتن شاعر فرانسوی که بگفته خودش داستانهای هندی « کلیله و دمنه » منبع الهام او بوده است ، حکایت آب خوردن گرگ و بره ازیک چشمه را بنظم کشیده و از طریق حکایت منظوم او این داستان در کشورهای غربی رواج یافته است .

نتیجه اخلاقی داستان کلیله و دمنه نیز این ضرب المثل ترکی است : « قورت دان قوزو یا قارداش اولماز »

یعنی برادری گرگ و بره بجائی نخواهد رسید .




Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

در خراسان اسامی ترکی را به فارسی جعل می کنند

منبع: خوراسان


بیگانگان سرباز کچل و بی سوادی را که در طویله قاجاریان اسب ها را قشو می کشید به او لقب پهلوی دادند و بر تخت پادشاهی نشاندند. همزمان با حکومت رضا پالانی روند فارس سازى شروع شد واسامىَ شهرها، روستاها، کوهها، رودخانه ها و ... از ترکی به فارسی جعل گردید.


دردوران پلانی ها با پيشنهاد محمدعلى فروغى كه دشمنى بيمارگونه اى با قاجارها و تركهاى ايران داشت،"كميسيون جغرافيا" وابسته به فرهنگستان ایران ايجاد شد. وظيفه اين كميسيون " تبديل اسامى بيگانه به فارسى" اعلام گرديد. هدف كميسيون از" بيگانه" در درجه اول واژگان تركى و در درجه دوم عربی بود.
بعد ازانقلاب سیاست های چرکین و ضد ترکی شاهنشاهی در زیر شعارهای اسلامی ادامه یافت و در خراسان اسامی برخی مناطق، کوهها و حتی پلها از ترکی به فارسی جعل شد.
" قاراداغ" در منطقه سرخس به " پست کوه" جعل شد.
در شیروان " قاراول داغی" به " شیر کوه" جعل گردید.
برای " یاریم تپه" در دره گز، نام من درآوردی" بندیان" اختراع شد.
" تونل باباامان" به " تونل گلستان" جعل گردید.
در شیروان" قاراکال کؤپروسو" تبدیل به" پل شیرکوه " شد.


Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!

آذربایجان سخن میگوید

مردم شریف ایران

هموطنان عزیز

از پگاه انقلاب کبیر مشروطیت تا به امروز نیروهای عدالت طلب و آزادیخواه کشورمان کوشیده اند تا آزادی وعدالت را بر جامعه حاکم کنند و یکایک شهروندان ایران را در دستیابی به جمیع حقوق اجتماعی و فردی خود یاری نمایند.

ملت ما در طول تاریخ شاهد استبداد شاهان خودکامه بسیاری بوده است که برای بقای قدرت خود به هرجنایتی دست یازیده اند اما تجربه مکرر نوع بشر این است که ظلم ماندنی نیست.

انقلاب ضد سلطنتی سال 57 گویای این تجربه برای برپایی جمهوریت و مردمسالاری بود.

اکنون اگرچه قریب به ربع قرن ازآن تاریخ پر شکوه وحماسی می گذرد ، اما پرسش اساسی ما این است:

آیا ملت ایران به آرزوهای ملی خود رسیده اند؟!

بیقین شناسایی و تحلیل اشتباهات و ضعفهای گذشته به چراغ راهنمایی ، برای جنبش نوین مردم سالاری ملت ایران تبدیل خواهد گشت.

به نظر می رسد مهمترین دلیل عدم توفیق ما در برقراری نظامی دمکراتیک ، نداشتن تعریفی صریح ازمفهوم دموکراسی و طلب آن به مثابه امری انتزاعی وهمچنین عدم توجه به ضرورتهای عینی مردمسالاری درشکل گیری رویکردهای کلان فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و قومی و مذهبی کشورمان بوده است .

در چنین شرایطی ارایه تصویری واضح از ضروریات مردمسالاری و اوصاف جمهوریت ، می تواند به شناخت بیشتر نیروهای آزادیخواه و دمکرات از همدیگر و اتحاد و همکاری این نیروها در راستای حصول به نظام مطلوب اکثریت در کشور کمک نماید.

ما امضا کنندگان ذیل بعنوان جمعی از پژوهشگران ، اندیشمندان ، نویسندگان ، دانشگاهیان ، شعرا ، روزنامه نگاران و فعالان سیاسی آذربایجان با حمایت از تلاشهای سایر هموطنان برای ایجاد جبهه فراگیر دمکراسی خواهی ، دیدگاههای خود را در مورد محورهای عمده واهداف اصلی حرکت آزادیخواهانه ملت ایران به شرح زیر اعلام میداریم:

1- نخستین و برترین ضامن تحقق خواسته های ملی ، گذار به سیستمی مردمسالار بر اساس اصول شناخته شده جمهوریهای دموکراتیک و تضمین حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و ضمایم آن می باشد.

2- با توجه به تنوع قومی و وسعت جغرافیایی و نیز سابقه تاریخی کشورمان حرکت به سوی برقراری نظام فدراتیو در ایران ا مری اجتناب ناپذیر است. طی یکصد سال اخیر، وجود اصول مشهوری چون انجمنهای ایالتی و ولایتی و نیز شوراهای اسلامی در قوانین اساسی دوران مشروطه و جمهوری اسلامی گویای ضرورت ایجاد نظام فدرال در ایران است که طی دو سال اخیر نیز تحت عنوان طرح ده ایالتی شدن ایران بنحو فزاینده ای بر اهمیت آن افزوده شده است.

3- تعریف و قانونمند کردن حقوق فرهنگی و اقتصادی و سیاسی شهروندان و برابری آنها در همه زمینه ها ضامن سلامت و پایداری جمهوری است . لذا انتساب به هیچ مرام ، فکر ، نژاد و مذهبی موجب برتری و مشروعیت نیست واز نظر ما تنها منبع مشروعیت رای اکثریت ملت است که از طریق برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک به منصه ظهور می رسد.

4- با نظر به اینکه ایران کشوری کثیرالملله ا ست و در سراسرجغرافیای پهناور آن در طول تاریخ زبانهای شناخته شده پرتکلم و مستقلی چون ترکی ، فارسی ، عربی ، کردی ، ترکمنی وبلوچی رایج بوده است لذا پذیرش سریع و اجرای شفاف اصل بدیهی تحصیل به زبان مادری در همه سطوح تحصیلی امری ضروری می باشد.

5- با توجه به اینکه همه زبانها و لهجه ها ونیز مواریث فرهنگی جزء ثروتهای عظیم معنوی ایران محسوب می گردند لذا ایجاد شرایط مناسب برای بقا و بالندگی همه زبانها و لهجه های رایج در ایران ونیز حفاظت و ترمیم یادگارهای فرهنگی بدون اعمال هر گونه تبعیض از خواسته های ماست .

6- برای تکریم مقام انسانی زن در جامعه - بعنوان نیمی از شهروندان - پذیرش کنوانسیون رفع تبعیض از زنان وملحقات آن ضروری است.

7- برای تداوم و صیانت از دموکراسی ، توسعه پایدار علمی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی در سراسر کشور اجتناب ناپذیر می باشد. ما خواستار حق بهره مندی برابر همگان از امنیت ،آموزش و پرورش ، رسانه های عمومی ، بهداشت ، اشتغال ، مسکن و سایر امکانات رفاهی هستیم.

8- محیط زیست و تنوع زیستی و گنجینه ژنتیکی ایران از مهمترین ثروتهای ملی است . ما خواستار ترمیم خسارات وسیع دهه های اخیر به محیط زیست وصیانت از این ثروت گرانبهای ملی هستیم.

9- از نظر ما محور قرار گرفتن تامین منافع ملی و تنظیم مناسبات هارمونیک در عرصه بین المللی به منظور تقویت دوستی میان ملتها و نیزگسترش صلح جهانی ضامن امنیت و پیشرفت ملی است.

ما معتقد به پیگیری مطالبات از راههای مسالمت آمیز هستیم ، از نظر ما شیوه های مختلف مقاومت مدنی همچون تحصن ، تجمع ، راهپیمایی ، اعتصاب و تقاضا برای برگزاری رفراندوم حق ذاتی ملت برای رسیدن به مطالبات خویش می باشد

معتقد هستیم که حذف یا بی توجهی به هریک از موارد فوق باعث سلب اعتماد گروههای وسیعی از مردم و احیانا جبهه گیری آنان در مقابل همدیگر و نهایتا به هدر رفتن نیروها و به تاخیر افتادن روند رشد جامعه ایران خواهد شد.

امیدورایم کلیه نیروهایی که صادقانه میکوشند تا در رشد وتعالی جامعه سهمی داشته باشند با تحلیل و بررسی واقعبینانه ویژگیها و معضلات جامعه ایران و روند تحولات منطقه و نهایتا ارایه طریق جهت تحقق مسالمت آمیز اهداف فوق در مسیر حرکت مردم ایران راهگشایی کنند.

باشد که در جنبشها و حرکات اجتماعی خویش بتوانیم با داشتن چشم اندازی روشن از دموکراسی و درک صحیح از معضلات جامعه به پی ریزی شالوده کشوری پیشرفته و سرافراز و با شهروندانی آزاد و برابر موفق گردیم.

7 تیر 1382 برابر با 28 ژوئن 2003

موسي الرضا ابراهيم زاده ، حسين ابراهيمي ، جعفر ابراهيمي ، محمد احمدلو ، بهرام اسدي ، اسلام اسدي پور ، سعيده اسلامي ، رضا اشراقي ، هادي اصغرنژاد ، علي اعتمادي فر ، کامران اعلايي ، امين اکبرپور ، رسول اکبري نقدهي ، محمد اکبري ، محمدرضا الماسي ، محمد امين ، اصغر اورخون ، فرمان ايلکي ، ابوالفضل ايماني ، انور ايماني ، حسين آجان ، مهدي آذري ، اکبر آزاد ، محمدعلي آشکاري ، امير آشکاري ، محمدرضا آقاپور ، مهدي آقايي ، جمال آيريملو ، سعيده بابازاده ، پريسا بابايي فرد ، روح اله باوفايي ، نوروز بربسته ، ابراهيم برزگر ، امير بزرگي ، حميد بلوري ، يوسف بهنمون ، محبوب بوداقي ، عيوض بيات ، شهنام بيات ، جواد بيرامي ، رضا بيگ زاده ، سارا پادار ، تقي پاشاپور ، يوسف پرتوي ، جعفر پري ، ميرعباس پسنديده ، جعفر پشتو ، مهدي پورصادق ، داوود پورمحمد ، فخران پورنجف ، مهرداد تبريزي ، قادر تقوي ، سرور تقي اوغلو ، جوانشير تقی زاده ، سميه تن آرا ، مهرداد تهمورثي ، فاطمه تيموري ، فريدون تيموري ، شعبان جدي ، ابراهيم جعفرزاده ، حسن جعفرزاده ، علي جعفرزاده قره ضياالدين ، مريم جعفري ، مجتبي جعفري ، نسرين جعفري ، رضا جلالي ، فرهاد جوادي ، اسماعيل جوادي ، عليرضا جوانبخت قولنجي ، داريوش حاتمي ، علي حاجعلي ، عزت حاجي زاده ، يعقوب حسن پور ، صمد حسن پوريامچي ، عزيز حسني ، حسين حسني ، عين اله حسين زاده ، سيدلطيف حسيني ، سيدمناف حسيني ، امير حسيني ، محمد حسيني ، احمد حسيني ، علي حق وئرديلو ، ياشار حکاک پورمراغي ، رضا حکيمي راد ، غلامعلي حنيفي ، فاطمه حيدري ، جواد حيدري ، هاشم حيدري ، رسول حيدري ، رضا خائقي ، مجيد خالقي مقدم ، رحمت اله خداکرمي ، ياشار دباغ ، افشين دنيامالي ، حسن راشدي ، يوسف رحمان فر ، صفي اله رحمتي ، محمد رزاقي ، ولي رستم زاده ، مريم رستمي ، حميد رستمي ، رستم رستمي ، ترکان رضازاده ، احمد رضانيا ، محمد رضايي ، حسن رضايي ، محمدرضا زکائي ، ادريس سالاري ، يونس سالکي نيا ، يعقوب سالکي نيا(ایلقار مرندلی)، سعيده سردار ، رضا سعادتمهر، مقصود سليمان پور ، مهدي سياري ، پرويز سياري جرزان ، حيدر شادي ، حميد شافعي ، عليرضا شاکر ، آيدا شاکري ، پروانه شاهين پور ، علي شجاع ، محمدرضا شمس ، نقي شهاب نيا ، بهزاد شهسواري ، داوود شيردل ، محمد صادق پور ، محمد صبحدل ، کريم صدرايي ، عليرضا صرافي ، کيان صفري ، بهروز صفري ، حسين صفي زاده ، فرزاد صمدلي ، اکبر صمدي ، عطيه طاهري ، محمد عابديني ، کمال عباسپور ، عطا عباس زاده ، بهروز عباسی ، رضا عباسي ، روح اله عباسيان ، غلامرضا عباسي دانش آذر ، عليرضا عبداللهي ، محرمعلي عرفاني ، عبداله عزيزي ، علي عزيزي ، عليرضا عطاري ، داوود علي آبادي ، قربان عليزاده ، محمدعلي عليزاده ، رسول عليزاده ، محبوب عليزاده ، يوسف عليزاده ، پرويز علي نژاد ، رحيم علي نژاد ، سئويل غريبي ، کيان غضنفري ، حيدر غفاري ، توکل غني لو، اسماعيل فاخري ،امير فرازمند ، ايلقار فرج زاده ، لطيف فرج زاده ، وحيد فرجي ، عليرضا فرجي ، اميد فرزاديان ، علي فرزانه ، عليرضا فرشي ، فرشيد فرشيدفر ، علي فرهنگي ، وحيد فرهودي ، فاطمه فروزان ، صياد فياضي ، حجت قاسملو، کاظم قاسمي ، منوچهر قانعي ، زهرا قبايي ، جعفر قربان زاده ، زين العابدين قربان زاده ، اکبر قرباني ، ربابه قلي زاده ، شکراله قهرماني ، رسول کامران کشتیبان ، صبور کبيري ، اسماعيل کريم زاده ، علي کريمي ، علي کريمي ، جواد کريمي ، عباس کريمي ، رحيم کريمي ، رضا کريمي نژاد ، عمران کوهسالار ، افشين کياقره باغي ، نصراله کيشي زاده ، صياد گليپور ، عباس لساني ( لیسانلی ) ، سعيد متين پور ، عليرضا متين پور ، سيامک محمدحسيني ، حسين محمدخاني گونئيلي ، يعقوب محمدي ، حسن مخلص ، اسماعيل مددي ، ناصر مرادلو ، کمال مرادي ، بولود مرادي ، فرهاد مرادي ، رسول مرادي ، وحيد معرفت ، مهدي ملازاده ، وحيد منافی ، هوشنگ مهرابي ، آيت مهرعلي بيگلو ، قهرمان موحدي ، فاضل موسوي ، جواد موسوي ، بهرام موسي پور ، سعيد موغانلي ، منصور مولايي قولنجي ، غلامرضا ميراني ، فاطمه ميرحسن پور ، ميکاييل ميرزايي ، حسين ميرزايي ، رسول نادري ، قدرت ناصحي نيا ، ائلناز نامي ، عبدالله نجفي ، منوچهر نجفي ، مهدي نصيري ، تيمور نصيري فرد ، علي نظري ، رسول نظري ، ابولفضل نظري ، سعيد نعلبندي ، فردين نعمت زاده ، فاطمه نعمتي ، سعيد نعيمي ، مهدي نعيمي ، عادل نقي زاده ، حسينقلي نوري ، ياشار نوري ، سليمان هاشم زاده ، جلال هلالي ، مسعود ورمزيار ، پرويز وطن پور ، صابر وطن خواه ، آغشين يکانلي ، شهرام يوزباشي ، داريوش يوسفي اسماعيل ابراهيمي ، نادر اذانی ، علیرضا اردبیلی ، جعفر اسدالله زاده ، بهروز اسدی ، ناهید اسدی ، توحيد اسعدي آغاجري ، مجيد اسعدي آغاجري ، كامران افتخاري ، محمد افشاري نظري ، ميثم اميررسولي ، رضا افرازي ، جلیل امیری ، محمد امینی ، شاهین انزلی ، غلامعباس انگوتي كلوچه ، بايرام آجارلي ، بهرام آجرلو ، محمد آراز ، محمد آقایی ، فريدون بابائي ، اسلام بابايي ، علی برازنده ، حسن برومند ، امیر بزرگی نیا ، مهدی بهرنگی ، سید حیدر بیات ، علی بیگلو، محمدحسین پاشایی ، مرتضی پاکی ، مجید پژوهین فام ، وحید پناهی ،مهدی پناه نژاد ، اصغر پناه نژاد ، مصطفی پناهیان ، عسگر پناهیان ، عباس تورک سئور ، احمد توماج ، عارف جاودان وئردی ، مریم جباری ، اسماعیل جمیلی ، بهرام چرخ پور ، شیرین چیذری ، سیف الدین حاتم لویی ، علی حسین پور ، جواد حسینی ، صدیقه حسینی ، اسماعیل حکیمی ،امین حمیدی ، علی دادخواه ، حمید دباغی ، کامبیز دلجوان ، آران دماوندی ، ناصر دمیراوغلی ، دنیز س. دیباآذر ، امیر دیلمی ، ابراهیم رحیمی ، فخرالدین رحیمی ، حسین رضازاده ، ایرج رنجبر ، وحید زادشامپور،سعید زمانجو ، حسن زنده دل ، علی زین العابدین ،عباس ساداتی ، مجید ساداتی ، مهدی ساداتی ، جعفر ستوبادی ، ماشاالله سلیمی ، ایشیق سونمز ، حسن شریعتمداری ، منوچهر شفائی ، تیمور شکرایزدی ، پاپک شیرازی ، مهدی شیری ، محسن صابری ، محسن صادقی ، فرشته صبری ، سيد ضياء الدين صدرالاشرافي ، م.ح. صفورا ،عادل صفری ، مریم صیفی ، نادر صیفی ، نادی صیفی ، مهدی ضدیان ، سعيد عزيزي ، داوود عظيم زاده ، يوسف عزيزي بني طرف ، حسین علیزاده ، بابک علی میرزالو ، مناف عماري ، حيدر عمواوغلي ، رسول عمواوغلي ، مهدي عيوضي ، شهناز غلامي ، محمد علی فرزانه ، عرفان فتحي ، كريم فرخ زاده ، جعفر فرد ، محمد فياض ، فرهاد قابوسي داداش قاراقویونلو ، مهدی قره داغلی ، جواد قريشي ، عباس قزويني ، رامين كاووسي ، مهدي كلانتري ، عليرضا كمپاني ، محمدرضا گرديزي ، حسین مالکی ، بهزاد محمدي ، علي محمدي ، ايلقار مراغه اي ، ناصر مرقاتی ، جليل مقدسي ، ايرج مقدم ، بهروز مقدم ، توحيد ملك زاده ، رسول ممقانلي ،مهدی مندیان ، آیشین ر. موسوی ، حسين نوحيوند ، منصور نخعي ، عليرضا نظمي افشار ، نادر نوبری ، یونس نوع پرست ، زهره وفايي ، حسين والي ، فرشيد ولي زادگان، حامد يگانه پور

Read More! ادامه مطلب! Mətləbin Ardı!